---♡[]ازدواج اجباری![]♡---
P⁴²
ات ویو
بیدار شدم ودوباره مثل هر روز صبحونه خوردم واماده شدم برم مدرسه که تو راه یه ماشین مشکی رنگ جلوم وگرفت...فک کنم جونگ کوکه.....اره خودشه
جونگ کوک:به به سلام لیدی....بیا بیشین کارت دارم
ات:....باشه
........
ات:خب چیکارم داری
جونگ کوک:که اینطور فرار میکنی نه(نزدیک ات میشه ودستشو دور کمرش حلقه میکنع)
ات:کارای من به خودم مربوطح
جونگ کوک:او...شجاع شدی
ات:خب...میخواستی همین حرفای.......
ات ویو
داشتم حرف میزدم که یهو شروع کرد بوسیدنم...میخواستم ازش جداشم ولی محکم کمرمو گرفته بود فکر میکردم بخواد این کارو کن.....نزدیک3مین گذشت که ازم شد...که نزاشتم حرف بزنه میخواستم درو باز کنم که فهمیدم قفل کرده
ات:در وباز کن
جونگ کوک:نمیخوام
ات:گفتم باز کن(داد)
جونگ کوک:ساکت شو بی سروصدا بشین سرجات کیم ات
ات:خیلی عوضی ای کوک
جونگ کوک:میدونم(پوزخند)
ات:داری کجا میری
جونگ کوک:امروز مدرسه بی مدرسه
ات:چی میگی داری منو کجا میبری
جونگ کوک:نترس دارم میبرمت یه جای خوب
ات:گفتم کجا داری منو میبری(داد)
جونگ کوک:اَه...یکم ساکت باش(داد)
ات ویو
ترسیدم نمیدونم داره کجا میره......نزدیک ۱۵مین گذشته ولی سمت عمارت خودشم نرفت این باعث شد بیشتر بترسم که...........
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۲لایک)
(۳۰کامنت)
(۴فالوور)
_______________________________
یعنی کوک داره ات رو کجا میبرههه؟؟؟
____________________________________
حواسم بهت هست لایک نکردیااا
ات ویو
بیدار شدم ودوباره مثل هر روز صبحونه خوردم واماده شدم برم مدرسه که تو راه یه ماشین مشکی رنگ جلوم وگرفت...فک کنم جونگ کوکه.....اره خودشه
جونگ کوک:به به سلام لیدی....بیا بیشین کارت دارم
ات:....باشه
........
ات:خب چیکارم داری
جونگ کوک:که اینطور فرار میکنی نه(نزدیک ات میشه ودستشو دور کمرش حلقه میکنع)
ات:کارای من به خودم مربوطح
جونگ کوک:او...شجاع شدی
ات:خب...میخواستی همین حرفای.......
ات ویو
داشتم حرف میزدم که یهو شروع کرد بوسیدنم...میخواستم ازش جداشم ولی محکم کمرمو گرفته بود فکر میکردم بخواد این کارو کن.....نزدیک3مین گذشت که ازم شد...که نزاشتم حرف بزنه میخواستم درو باز کنم که فهمیدم قفل کرده
ات:در وباز کن
جونگ کوک:نمیخوام
ات:گفتم باز کن(داد)
جونگ کوک:ساکت شو بی سروصدا بشین سرجات کیم ات
ات:خیلی عوضی ای کوک
جونگ کوک:میدونم(پوزخند)
ات:داری کجا میری
جونگ کوک:امروز مدرسه بی مدرسه
ات:چی میگی داری منو کجا میبری
جونگ کوک:نترس دارم میبرمت یه جای خوب
ات:گفتم کجا داری منو میبری(داد)
جونگ کوک:اَه...یکم ساکت باش(داد)
ات ویو
ترسیدم نمیدونم داره کجا میره......نزدیک ۱۵مین گذشته ولی سمت عمارت خودشم نرفت این باعث شد بیشتر بترسم که...........
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۲لایک)
(۳۰کامنت)
(۴فالوور)
_______________________________
یعنی کوک داره ات رو کجا میبرههه؟؟؟
____________________________________
حواسم بهت هست لایک نکردیااا
۱۱.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.